غزل پندیات
هوس هر جا نهد پا را تـمـنّـا میشود پيدا چنانكه اسم هر كس از مسمّا میشود پيدا به دنيا دل مبند اى دل كه دنيا جاودانى نيست كه معـيـار عـلى از ترك دنيا میشود پيدا دراين دنيا بكن كارى كه بتوان بهره بردارى كه قـدر عمر ما در روز عقبا میشود پيدا زسيما پى توان بردن كه در طينت چه میباشد بلى هرجا كه صورت هست،معنا میشود پيدا به زور و زر مناز اى دل كه حق فرموده درقرآن مقام و ارزش انسان ز تـقـوا میشود پيدا مشو ازمرگ خود غافل كه بهر بردنت اى دل اگر پيدا نـشد امـروز، فـردا میشود پـيـدا مكن سرپيچى از حظِّ على و آل چون فردا تو را خطّ امان از حبّ مولا میشود پيدا |